۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۹

با من اگر خواجه سری داشتی
هر سر مویم هنری داشتی

بر تو شدی سر اناالحق عیان
گر ز حقیقت خبری داشتی

غرق شدی ساکن بیت الحزن
چون من اگر چشم تری داشتی

قطع نظر کردمی از کاینات
جانب من گر نظری داشتی

دیدی اگر ماه مرا آفتاب
دیدهٔ حسرت نگری داشتی

کی غمی از روز جزا داشتم
شام غمش گر سحری داشتی

روی تو را ماه فلک خواندمی
گر لب هم چون شکری داشتی

قد تو را سرو چمن گفتمی
گر رخ هم چون قمری داشتی

کشت مرا حسرت آن ناتوان
کش تو به بالین گذری داشتی

در دل آن ماه چه بودی اگر
آه فروغی اثری داشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.