۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۸

تیغ به دست آمدی و مست شرابی
تشنهٔ خون کدام خانه خرابی

حسن تو بدرید پرده‌های وجودم
عشق تو نگذاشت در میانه حجابی

آه منی یا جهنده شعلهٔ آتش
اشک منی یا ز دیده چشمهٔ آبی

ای که به برهان عقل، منکر عشقی
با تو چه گویم که در شمار دوابی

دل ز غمت آخرم به ناله درآمد
من که ننالیده‌ام ز هیچ عذابی

زان به خطا کشتیم که کس نشنیده
ترک خطایی رود به راه صوابی

چشم تو خون بی حساب کرده ولیکن
جرم تو ناورده کس به هیچ حسابی

آه که در محفلت ز شرم محبت
نیست مرا جرات سؤال و جوابی

گر به حقیقت نه ای تو عمر فروغی
بهر چه پیوسته مستعد شتابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.