۳۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۴

نرگس مست تو راه دل هشیاران زد
خفته را بین که چسان بر صف بیداران زد

عشق هر عقده که در زلف گره گیر تو بود
گه به کار من و گاهی به دل یاران زد

ساقی آن باده که از لعل تو در ساغر ریخت
آتشی بود که در خانهٔ میخواران زد

تو که از قید گرفتاری دل آزادی
کی توان با تو دم از حال گرفتاران زد

تا عذار تو عرق‌ریز شد از آتش می
باغبان گفت که بر برگ سمن باران زد

تا خط سبز تو از یاسمت چهره دمید
برق یاس آمد و بر کشت طلب کاران زد

آن که در بزم توام توبه ز می خوردن داد
گرم شوق آمد و سر بر در خماران زد

نازم آن چشم سیه مست که از راه غرور
سرگران آمد و بر قلب سبکباران زد

جور خوبان جفا پیشه فروغی را کشت
تا دم از محکمی عهد وفادارن زد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.