۴۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۳

آخر این نالهٔ سوزنده اثرها دارد
شب تاریک، فروزنده سحرها دارد

غافل از حال جگر سوخته عشق مباش
که در آتشکدهٔ سینه شررها دارد

مهر او تازه نهالی است به بستان وجود
که به جز خون دل و دیده ثمرها دارد

قابل ناوک آن ترک کمان ابرو کیست
آن که از سینهٔ صد پاره سپرها دارد

گاهی از لعل می‌گوید و گاه از لب جام
ساقی بی خبران از طرفه خبرها دارد

ناله سر می‌زند از هر بن مویم چون نی
به امیدی که دهان تو شکرها دارد

تو پسند دل صاحب نظرانی ورنه
مادر دهر به هر گوشه پسرها دارد

تو در آیینه نظر داری و زین بی‌خبری
که به دیدار تو آیینه نظرها دارد

تیره شد روز فروغی به ره مهر مهی
که نهان در شکن طره قمرها دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.