۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶

تو و آن قامتی که موزون است
من و این طالعی که وارون است

تو و آن طره‌ای که مفتول است
من و این دیده‌ای که مفتون است

تو و آن پیکری که مطبوع است
من و این خاطری که محزون است

تو و آن پنجه‌ای که رنگین است
من و این سینه‌ای که کانون است

تو و آن خنده‌ای که نوشین است
من و این گریه‌ای که قانون است

تو و آن نخوتی که بی‌حد است
من و این حسرتی که افزون است

تو و رویی که لمعهٔ نور است
من و چشمی که چشمهٔ خون است

تو و زلفی که عنبر ساراست
من و اشکی که در مکنون است

من و خون دلی که مقسوم است
تو و لعل لبی که میگون است

من ندانم غم فروغی چیست
تو نپرسی که خسته‌ام چون است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.