۴۰۷ بار خوانده شده

بخش ۳ - فی نصیحة نفس الامارة و تحذیرها من الدنیا الغدارة

ای باد صبا، به پیام کسی
چو به شهر خطاکاران برسی

بگذر ز محلهٔ مهجوران
وز نفس و هوی ز خدا دوران

وانگاه بگو به بهائی زار
کای نامه سیاه و خطا کردار

کای عمر تباه گنه پیشه!
تا چند زنی تو به پا تیشه؟

یک دم به خود آی و به‌آیین چه کسی
به چه بسته دل، به که همنفسی

شد عمر تو شصت و همان پستی
وز بادهٔ لهو و لعب مستی

گفتم که مگر چو به سی برسی
یابی خود را، دانی چه کسی

درسی، درسی ز کتاب خدا
رهبر نشدت به طریق هدا

وز سی به چهل، چو شدی واصل
جز جهل از چهل، نشدت حاصل

اکنون، چو به شصت رسیدت سال
یک دم نشدی فارغ ز وبال

در راه خدا، قدمی نزدی
بر لوح وفا، رقمی نزدی

مستی ز علایق جسمانی
رسوا شده‌ای و نمی‌دانی

از اهل غرور، ببر پیوند
خود را به شکسته دلان بربند

شیشه چو شکست، شود ابتر
جز شیشهٔ دل که شود بهتر

ای ساقی بادهٔ روحانی
زارم ز علایق جسمانی

یک لمعه ز عالم نورم بخش
یک جرعه ز جام طهورم بخش

کز سرفکنم به صد آسانی
این کهنه لحاف هیولانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲ - فی المناجات و الالتجاء الی قاضی الحاجات
گوهر بعدی:بخش ۴ - فی ذم من صرف خلاصة عمره فی العلوم الرسمیة المجازیة
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.