۳۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰

مقصود و مراد کون دیدیم
میدان هوس، به پی دویدیم

هر پایه کزان بلندتر بود
از بخشش حق، بدان رسیدیم

چون بوقلمون، به صد طریقت
بر اوج هوای دل، تپیدیم

رخ بر رخ دلبران نهادیم
لحن خوش مطربان شنیدیم

در باغ جمال ماهرویان
ریحان و گل و بنفشه چیدیم

چون ملک بقا نشد میسر
زان جمله، طمع از آن بریدیم

وز دانهٔ شغل باز جستیم
وز دام عمل، برون جهیدیم

رفتیم به کعبهٔ مبارک
در حضرت مصطفی رسیدیم

جستیم هزار گونه تدبیر
تا تیغ اجل، سپر ندیدیم

کردیم به جان و دل تلافی
چون دعوت «ارجعی» شنیدیم

بیهوده صداع خود ندادیم
تسلیم شدیم و وارهیدیم

باشد که چه بعد ما عزیزی
گوید چه به مشهدش رسیدیم:

ایام وفا نکرد با کس
در گنبد او نوشته دیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.