۲۸۷ بار خوانده شده
نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه
ز دور این نالهٔ ما در دلت دارد اثر یا نه
یقین داری که دارم از خیالت پیکری با خود
که شب تا صبح دم میگردمش بر گرد سر یانه
به گوشت هیچ میگوید که اینک میرسد از پی
چو باد صرصر آن دیوانهٔ صحرا سپر یا نه
به خاطر میرسانی هیچ گه کان دشت پیما را
به زور انداختم از پا من بیدادگر یا نه
برای آزمایش بار من بر کوه نه یک دم
ببین خواهد شکستن کوه را صد جا کمر یا نه
چو جان را نیست در رفتن توقف هیچ میگوئی
که باید بازگشتن بیتوقف زین سفر یا نه
نوشتم نامه وز گمراهی طالع نمیدانم
که خواهد ره به آن مه برد مرغ نامهبر یا نه
بیا و محتشم از بهر من دیوان خود بگشا
به بین بر لشگر غم میکنم آخر ظفر یا نه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز دور این نالهٔ ما در دلت دارد اثر یا نه
یقین داری که دارم از خیالت پیکری با خود
که شب تا صبح دم میگردمش بر گرد سر یانه
به گوشت هیچ میگوید که اینک میرسد از پی
چو باد صرصر آن دیوانهٔ صحرا سپر یا نه
به خاطر میرسانی هیچ گه کان دشت پیما را
به زور انداختم از پا من بیدادگر یا نه
برای آزمایش بار من بر کوه نه یک دم
ببین خواهد شکستن کوه را صد جا کمر یا نه
چو جان را نیست در رفتن توقف هیچ میگوئی
که باید بازگشتن بیتوقف زین سفر یا نه
نوشتم نامه وز گمراهی طالع نمیدانم
که خواهد ره به آن مه برد مرغ نامهبر یا نه
بیا و محتشم از بهر من دیوان خود بگشا
به بین بر لشگر غم میکنم آخر ظفر یا نه
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.