۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۸

آن کوست قبلهٔ همه کس قبله‌جو در او
و آن روست قبله‌ای که کند کعبهٔ رو در او

آیینه ساز چشم من این شیشه ساخته
نوعی که جز تو کس ننماید نکو در او

ز آب و هوای لطف تو گلزار کام ماست
باغ شکفته صد گل بی‌رنگ و بو در او

داری دلی که هست محل ملایمت
بد خوئی هزار بت تندخو در او

کویت چه گلشن است که از دجله‌های چشم
جاری تراست خون دل از آب جو در او

باید به آب داد کتابی که هیچ جا
نبود حدیث حرمت جام و سبو در او

زین کلبه نگذرید تماشائیان که هست
دیوانه‌ای از آن بت زنجیر مو در او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.