۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۶

دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین
دلم به غمزه آن رفت و دین به عشوهٔ این

یکی ز غایت عرفان گلیست پرده‌گشا
یکی ز عین حیا غنچه است پرده‌نشین

یکی به کام حریفان نموده خنده ز لب
یکی به عارض تابنده همچو در ثمین

یکی به عارض تابنده رشک ماه فلک
یکی به قامت رعنا بلای روی زمین

یکی ز طره سرچین نموده مشگ ختا
یکی ز عقده گیسو گشوده ناقه چین

یکی به قصد من از ابروان کشیده کمان
یکی چو چشم خود از گوشه‌ها گشوده کمین

ز دست هر دو دل محتشم شکاف شکاف
گهی به تیغ عداب و گهی به خنجر کین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.