۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۵

چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن
تا ابد با خود به این قیدم قوی پیوند کن

ای گل رعنا برای عندلیب بی‌نصیب
نیست گر بوئی به رنگی از خودت خورسند کن

تلخی شیرین لبان ناموس را خوش مایه‌ایست
تا توانی زهر باش ای شوخ و کار قند کن

ای مسیحا دم که صد بیمار در پی میروی
یک نفس بنشین دوای دردمندی چند کن

کعبهٔ مقصودی الحق سر زگمراهان مپیچ
قبلهٔ حاجاتی آخر رو به حاجت‌مند کن

می‌رود ای مادر ایام کار ما ز دست
یک سفارش از برای ما به این فرزند کن

اعتمادت نیست گر بر عهدهای محتشم
خیز و هر یک عهد او محکم به صد پیوند کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.