۲۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۷

ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
کمترین بازی سوار از پشت زین انداختن

غمزه‌ات شغل آن قدر دارد که در صید افکنی
می‌تواند کم به بسمل ساختن پرداختن

هرکه را زخمی زدی سر در قفای او منه
صید ناوک خورده را در پی چه لازم تاختن

کام جویان را مده در بزم جای ماه که هست
نقد عصمت باختن عشق از هوس نشناختن

ظلم بیداد است اما آتشی بی‌دود نیست
بی‌کسان را سوختن با ناکسان در ساختن

مهر ورزان راست وجه آزمون از روی زرد
نقد جان در بوته غم بردن و به گداختن

محتشم می‌آورد بر لشگر عزت شکست
پیش خوبان دم به دم رایت ز آه افراختن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.