۲۶۹ بار خوانده شده
بس که ما از روی رسوائی نقاب افکندهام
عشق رسوا را هم از خود در حجاب افکندهایم
تا فکنده طرح صلح آن جنگجو با ما هنوز
یاز دهشت خویش را در اضطراب افکندهایم
ز آتش دل دوزخی داریم کز اندیشهاش
خلق را پیش از قیامت در عذاب افکندهایم
مژده ده صبح شهادت را که چون هندوی شب
ما سر خود پیش تیغ آفتاب افکندهایم
رخش خواهش را عنان گردیده بیش از حد سبک
گرچه ما از صبر لنگر بر رکاب افکندهایم
پاس بیداران این مجلش تو را ای دل که ما
از برای مصلحت خود را به خواب افکندهایم
ما به راه عشق با این شعف از تاثیر شوق
پا ز کار افتادگان را رد شتاب افکندهایم
لنگری ای توبه فرمایان که ما این دم هنوز
کشتی ساغر به دریای شراب افکندهایم
محتشم اکنون که یاران طرح شعر افکندهاند
ما قلم بشکسته آتش در کتاب افکندهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عشق رسوا را هم از خود در حجاب افکندهایم
تا فکنده طرح صلح آن جنگجو با ما هنوز
یاز دهشت خویش را در اضطراب افکندهایم
ز آتش دل دوزخی داریم کز اندیشهاش
خلق را پیش از قیامت در عذاب افکندهایم
مژده ده صبح شهادت را که چون هندوی شب
ما سر خود پیش تیغ آفتاب افکندهایم
رخش خواهش را عنان گردیده بیش از حد سبک
گرچه ما از صبر لنگر بر رکاب افکندهایم
پاس بیداران این مجلش تو را ای دل که ما
از برای مصلحت خود را به خواب افکندهایم
ما به راه عشق با این شعف از تاثیر شوق
پا ز کار افتادگان را رد شتاب افکندهایم
لنگری ای توبه فرمایان که ما این دم هنوز
کشتی ساغر به دریای شراب افکندهایم
محتشم اکنون که یاران طرح شعر افکندهاند
ما قلم بشکسته آتش در کتاب افکندهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.