۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۵

مهر بیگانگی آغاز تو را بنده شوم
میل آمیخته با ناز تو را بنده شوم

من خورم تیر نظر گرچه به غیر اندازی
التفات غلط‌انداز تو را بنده شوم

صد جهان پرده دریدی و همان راز مرا
محمی محرمی راز تو را بنده شوم

زان عیادت که نمودی به فرستادن غیر
زنده‌ام ساختی اعجاز تو را بنده شوم

خود به خواب خوش و پرداخته محفل از دل
نرگس شعبده پرداز تو را بنده شوم

روز محشر که نهد بند به دل قامت حور
من همان سرو سرافراز تو را بنده شوم

محتشم ساختی او را به سخن رام آخر
معجز طبع سخن ساز تو را بنده شوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.