۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۰

به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم

تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری
ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم

مکش به طعنه بی‌دردیم که بر دل غمگین
هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم

چه سود سرمهٔ آسودگی بدیده کشیدن
که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم

بدیدهٔ دگران جام کن به رغم من ای گل
که دیدهٔ نگرانی که داشتم ز تو دارم

به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن
که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.