۳۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۶

گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل

بهر گذار کردنت از غرفه‌های چشم
درها گشاده بر حرم کبریای دل

بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد
از آب و خاک مهر و محبت بنای دل

تا شد نگارخانهٔ چشمم تهی ز غیر
پیدا شد از برای تو جائی ورای دل

بنشین به عیش و ناز که از نازنین بتان
مخصوص توست خانه نزهت فزای دل

از بهر ذکر خلوتیان کرده محتشم
وصف تو را کتابه خلوت سرای دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.