۴۳۹ بار خوانده شده
ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل
آمدی و فرض شد صد سجده بر ارباب دل
بعد چندین انتظار از رشتهٔ باریک جان
تاب هجران میبری بیرون ولی کو تاب دل
گر شوی مهمان جان از عقل و دین و صبر و هوش
در رهت ریزم به رسم پیشکش اسباب دل
تا ز مژگان لعل پاشم در رهت پروردهام
از جگر پر گاله بسیار در خوناب دل
از دو بیمارت یکی تا جان برد در بند غم
یا به خواب من درآ یکبار یا در خواب دل
نقش دل پیشت کشیدم جان طلب کردی ز من
ای فدایت جان چه میفرمائی اندر باب دل
سر بلندم میکنی گویا که میبینم ز دور
ارتفاع کوکب دولت در اسطرلاب دل
محتشم میجست عمری در جهان راه صواب
سالک راه تو گشت آخر به استصواب دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آمدی و فرض شد صد سجده بر ارباب دل
بعد چندین انتظار از رشتهٔ باریک جان
تاب هجران میبری بیرون ولی کو تاب دل
گر شوی مهمان جان از عقل و دین و صبر و هوش
در رهت ریزم به رسم پیشکش اسباب دل
تا ز مژگان لعل پاشم در رهت پروردهام
از جگر پر گاله بسیار در خوناب دل
از دو بیمارت یکی تا جان برد در بند غم
یا به خواب من درآ یکبار یا در خواب دل
نقش دل پیشت کشیدم جان طلب کردی ز من
ای فدایت جان چه میفرمائی اندر باب دل
سر بلندم میکنی گویا که میبینم ز دور
ارتفاع کوکب دولت در اسطرلاب دل
محتشم میجست عمری در جهان راه صواب
سالک راه تو گشت آخر به استصواب دل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.