۳۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۴

دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز

بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم
گرد سر تو از سر خد بی‌خبر هنوز

بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا
دست تلاش من به غمت در کمر هنوز

آثار صبح حشر نمود و فلک نه شست
روی شب مرا به زلال سحر هنوز

روزی که خار تربت من گل دهد مرا
باشد ز خار تو خون در جگر هنوز

راز دلم ز پرده سراسر برون فتاد
این اشگ طفل مشرب من پرده در هنوز

طوفان بحر هجر نشست و بسی گذشت
وز خوف جان محتشم اندر خطر هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.