۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۳

ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
محل رخ ز می افروختن نبود هنوز

به گرد مشگ نیالوده دامن رخسار
به باده بود لب آلودن تو زود هنوز

که شد به می سبب آلایش وجود تو را
نیامده گنهی از تو در وجود هنوز

نموده رشحه‌کشیها نهالت از می ناب
نکرده در چمن سرکشی نمود هنوز

لبت که دوش برو کاسه بوسه زده است
بود بدیدهٔ باریک بین کبود هنوز

ز پند محتشم افسوس کز طبیعت تو
که کاست نشاء ذوق می و فزود هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.