۲۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۳

خوش آن بیداد کز فریاد من جانان برون آید
نفیر دادخواهان سر کشد سلطان برون آید

به عزم بزم خاصش گیرم آن دم دامن رعنا
که داد دادخواهان داده از ایوان برون آید

فلک هم در طلب سرگشته خواهد گشت تا دیگر
چنین ماهی ازین نیلوفری ایوان برون اید

خوش آن ساعت که از اطراف صحرا سر زند گردی
چو گرد از هم به پا شده محمل جانان برون آید

امان ده یکدم ای ماه مخالف حسبة لله
که طوفان خورده‌ای از ورطهٔ طوفان برون آید

غم جانم مخور ای همنشین اینک رسید آن کس
که آن شاه جهان از چشمهٔ حیوان برون آید

به مجلس محتشم را باز خندان می‌برد آن گل
معاذالله اگر این بار هم گریان برون آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.