۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۹

پیش او نیک و بد عاشق اگر ظاهر شود
مدت هجر من و وصل رقیب آخر شود

بوده ذاتی هم که چون یابد مجال گفتگوی
یک حدیثی موجب آزار صد خاطر شود

ذره‌ای قدرت ندارد خصم و می آزاردم
وای گر مثل تو برآزار من قادر شود

هرچه از ما گفت در غیبت رقیب روسیه
خود بر او خواهد شدن اکنون اگر حاضر شود

نی حدیثی میکنی باور نه سوگندی قبول
جای آن دارد که از دستت کسی کافر شود

صد زبان گر با شدم چون بید گویم شکر تو
بند بندم کن خلاف آن اگر ظاهر شود

محتشم پیشش بافسون غیر جای خود گرفت
لیک کار من نخواهد کرد اگر ساحر شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.