۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۸

اگر شراب خوری صد جگر کباب شود
وگر تو مست شوی عالمی خراب شود

ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ
ز سوز آتش دل سینه‌ام کباب شود

ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور
چنان که دست و گریبان بفتاب شود

نکوست رشتهٔ زرین مهر و هالهٔ ماه
که این سگان تو را طوق و آن طناب شود

اگر به عارض خوی کرده از چمن گذری
سمن ز شرم عرق ریزد و گل آب شود

ز روی تست فروغ جهان مباد آن روز
که افتاب جمال تو در نقاب شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.