۳۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۶

امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
مهد زمین ز گریهٔ من غرق آب بود

دیوانه‌ای که غاشیه داری به کس نداد
تا پای شهسوار بلا در رکاب بود

دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را
با مشتری مقابلهٔ آفتاب بود

در نامهٔ عمل ملک از آدمی کشان
گر می‌نوشت جرم تو را بی حساب بود

از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود

تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش
پایم ز بس که در وحل اضطراب بود

بر خاک محتشم به تواضع گذر که او
روزی بر آستان تو عالیجناب بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.