۲۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۵

دیشب که بر لبت لب جام شراب بود
بر آتش حسد دل عاشق کباب بود

در انتظار این که تو ساقی شوی مگر
جان قدح طپان و دل شیشه آب بود

من مضطرب بر آتش غیرت که دم به دم
می پرده سوز خلوتیان حجاب بود

بیدار بود دیدهٔ کید رقیب لیک
از عصمت تو چشم حوادث به خواب بود

پاست فرشته داشت که در مجلسی چنان
بودی تو مست و عاشق مسکین خراب بود

میسوختی چو ز آتش می پرده‌های شرم
آن کایستاده به رویت نقاب بود

ننهاد کس پیاله ز کف غیر محتشم
کز مشرب تو در قدحش خون ناب بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.