۳۱۴ بار خوانده شده
زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
گیسو به پشت گرمی آن گردن بلند
شمشیر قاطع اجل است آلت نجات
آنجا که گردن دل من مانده در کمند
صد اختراع میکند از جلوههای خاص
قد بلندش از حرکت کردن سمند
از اضطراب درد تو بر بستر هلاک
افتادهام چنان که در آتش فتد سپند
من ناصبور و طبع تو بسیار ذیرانس
من ناتوان و عشق تو بسیار زوردمند
قارون نیم که از تو توانم خرید بوس
دشنام را که کردهای ارزان بگو چند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
گیسو به پشت گرمی آن گردن بلند
شمشیر قاطع اجل است آلت نجات
آنجا که گردن دل من مانده در کمند
صد اختراع میکند از جلوههای خاص
قد بلندش از حرکت کردن سمند
از اضطراب درد تو بر بستر هلاک
افتادهام چنان که در آتش فتد سپند
من ناصبور و طبع تو بسیار ذیرانس
من ناتوان و عشق تو بسیار زوردمند
قارون نیم که از تو توانم خرید بوس
دشنام را که کردهای ارزان بگو چند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.