۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۵

مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
چو تن به خواب دهم اضطراب نگذارد

خیال آرزوئی می‌پزم که می‌ترسم
اگر تو هم بگذاری حجاب نگذارد

به طرف جوی اگر بگذری به این حرکات
خرامش تو تحرک در آب نگذارد

تو گرم قتل اجل نارسیده‌ای که شوی
فلک به سایه‌اش از آفتاب نگذارد

به من کسی شده خصم ای اجل که در کارم
عنان به دست تو سنگین رکاب نگذارد

ز ناز بسته لب اما به غمزه فرموده
که یک سوال مرا بی‌جواب نگذارد

هزار جرعه دهد عشوه‌اش به بوالهوسان
چو دور محتشم آید عتاب نگذارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.