۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۷

رفتی جهان پناها اقبال رهبرت باد
ظل همای دولت گسترده بر سرت باد

دولت که یاریت کرد پیوسته باد یارت
ایزد که داورت ساخت همواره یاورت باد

ای پر گشاده شهباز هرجا کنی نشیمن
چون بیضهٔ چرخ نه تو در زیر شهپرت باد

نسبت به شانت از من ناید اگر دعائی
گویم همین که عالم یک سر مسخرت باد

هر جوشنی که شبها من از دعا بسازم
روزی که فتنه بارد چون جامه در برت باد

خورشید با کواکب تا گرد دهر گردد
جبریل با ملایک در پاس لشگرت باد

هر جا زنی سرادق با هم دمان صادق
خورشید شمع مجلس جمشید چاکرت باد

تا موکب جلالت در ملک خویش گنجه
افزوده بر ممالک صد ملک دیگرت باد

تا نطق محتشم را ممکن بود تکلیم
هم داعی فدائی هم مدح گسترت باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.