۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۲

دوش گفتند سخنها ز زبان تو صریح
لله‌الحمد که شد کین نهان تو صریح

بود عاشق کشی اندر همه عهدی پنهان
آخر این رسم نهان شد به زمان تو صریح

خوش برانداخته‌ای پرده که در خواهش می
هست در گوش من امشب سخنان تو صریح

دوش در مستی از آن رقعه‌نویسی هر حرف
که دلت داشت نهان کرد بیان تو صریح

آن که می‌داشت عبور تو به مسجد پنهان
دوش می‌داد به میخانه نشان تو صریح

با تو هم دشمنی غیر عیان شد امروز
بس که سوگند غلط خورد به جان تو صریح

به کنایت سخن از جرم کسی گفتی و گشت
کینهٔ محتشم از حسن بیان تو صریح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.