۳۳۵ بار خوانده شده
زین نقشخانه کی من دیوانه جویمت
صورت طلب نیم که درین خانه جویمت
بیزم به جستجوی تو خاک دل خراب
گنجی عجب مدان که ز ویرانه جویمت
ای شمع دقت طلبم بین که در سراغ
ز آواز جنبش پر پروانه جویمت
عقلم فکند از ره و عشقم دلیل گشت
کز رهنمائی دل دیوانه جویمت
یک آشنا نشان توام در جهان نداد
شضد نوبت این زمان که ز بیگانه جویمت
ای خواب خوش که گمشدهای چند هر شبی
تا صبح از شنیدن افسانه جویمت
در کوی شوقم ای دریک دانه معبدی است
کانجا به ذکر سبحه صد دانه جویمت
جام فراق دادی و رفتی که در خمار
چون بیخودان به نعرهٔ مستانه جویمت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
صورت طلب نیم که درین خانه جویمت
بیزم به جستجوی تو خاک دل خراب
گنجی عجب مدان که ز ویرانه جویمت
ای شمع دقت طلبم بین که در سراغ
ز آواز جنبش پر پروانه جویمت
عقلم فکند از ره و عشقم دلیل گشت
کز رهنمائی دل دیوانه جویمت
یک آشنا نشان توام در جهان نداد
شضد نوبت این زمان که ز بیگانه جویمت
ای خواب خوش که گمشدهای چند هر شبی
تا صبح از شنیدن افسانه جویمت
در کوی شوقم ای دریک دانه معبدی است
کانجا به ذکر سبحه صد دانه جویمت
جام فراق دادی و رفتی که در خمار
چون بیخودان به نعرهٔ مستانه جویمت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.