۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶

نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست
گنج خرابهٔ دل اندوهگین ماست

یاد تو زود چون رود از دل که همرهش
در اولین قدم نفس آخرین ماست

به خاک درگهت چه تفاوت اگر نهیم
سر بر زمین که کوی بلا سرزمین ماست

از کینه جوئی تو شکایت کنم چرا
کز شوخی آن چه نیست به یاد تو کین ماست

از توسن هوس ز ازل چون پیاده‌ایم
رخش مراد تا به ابد زیر زین ماست

نور جبین ما نه ز تاثیر طاعت است
داغی کهن ز لاله رخی بر جبین ماست

ای مرغ دل حذر که خدنگ افکنی عجیب
از ابروان کشیده کمان در کمین ماست

در بزم او همیشه ملولم که ناگهان
افتد به فکر او که چرا همنشین ماست

تا می‌کنیم محتشم از لعل او سخن
ملک سخن تمام به زیر نگین ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.