۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷

رخت که صورت صنع آشکار از آن پیداست
نشان دقت صورت نگار از آن پیداست

قدت که بر صفتش نیست هیچ کس قادر
کمان قدرت پروردگار از آن پیداست

سرت که گرم می لطف بود دوش امروز
گرانی حرکات خمار از آن پیداست

به زیر دامن حسنت نهفته است هنوز
خطی که گرد گلت صد بهار از آن پیداست

کمان سخت کش است ابرویت ولی کششی
به جانب همه بی‌اختیار از آن پیداست

کرشمه سازی از آن چشم را چه نام کنم
که عشوه‌های نهان صد هزار از آن پیداست

ز بی‌قراری زلفت جز این نمی‌گویم
که حال محتشم بی‌قرار از آن پیداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.