۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰

بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب
فتنه در خانه آن چشم سیاهست امشب

دی گریبان رد حسن مه کنعانی بود
از صفا تابده پنجهٔ ماهست امشب

دوشم از عشق نهان هر گوهر راز که بود
پیش آن بت همه در رشتهٔ آهست امشب

به نظر بازی من گرنه گمان برده چرا
کار چشمش همه دزدیده نگاهست امشب

بهر ضبط من مجنون که کهن سلسله‌ام
فتنه از گیسوی او سلسله خواهست امشب

حسن را این همه بر آتش رخسارهٔ او
دامن افشانی از آن طرف کلاهست امشب

می‌رسد یار کشان دامن و در بزم خروش
که آستان روب گدا دامن شاهست امشب

بر چو من پر گنهی دم به دم از گوشهٔ چشم
نگه او اثر عفو گناهست امشب

محتشم پیک نظر گرنه سبک پاست چرا
کوه تمکین توبی وزن چو کاهست امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.