۳۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم
دل از تو می‌کنم ای بت خدا مدد کندم

مرا تو کشته‌ای و بر سرم ستاده کسی
که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم

عجب که با همه عاشق کشی حسد نبری
که آن مسیح نفس روح در جسد کندم

مرا زیاده ز حد کرده است با خود نیک
رسیده کار به آن هم که با تو بد کندم

قبول خاطر او گشته‌ام به ترک درت
چنان نکرده قبولم که باز رد کندم

فلک که سکه عشقش به نام من زده است
عجب که باز به عشق تو نامزد کندم

چو محتشم خط آزادی از تو می‌گیرم
که او ز خیل غلامان به این سند کندم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.