۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید
فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید

عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر
کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید

شهر دل زود بپرداز که از چار طرف
لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید

مژده محمل مه کوکبه‌ای می‌آرند
از درون رخش برون تاز که جمازه رسید

میوهٔ وصل تو آن به که گذارم به رقیب
از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید

ساقیا باده ز خمخانهٔ دیگر برسان
که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید

محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر
کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.