۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱

من و دیدن رقیبان هوسناک تو را
رو که تا دم زده‌ام سوخته‌ام پاک تو را

من که از دست تو صد تیغ به دل خواهم زد
به که بیرون فکنم از دل صد چاک تو را

تا به غایت من گمراه نمیدانستنم
اینقدر کم حذر و خود سر و بی‌باک تو را

ترک چشمت که دم از شیر شکاری میزد
این چه سر بود که بربست به فتراک تو را

قلب ما صاف کن ای شعلهٔ اکسیر اثر
چه شود نقد به جز دود ز خاشاک تو را

هیچت ای چشم سیه روی ازو سیری نیست
در تو گور مگر سیر کند خاک تو را

محتشم آنچه تو دیدی و تو فهمیدی از او
کور بهتر پر ازین دیده ادراک تو را

کلامم می‌کشد ناگه به جائی
که آرد بر سر نطقم بلائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.