۴۶۲ بار خوانده شده
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان باده پیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان باده پیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
این گوهر را بشنوید
نقش کاربری
عليرضا مختارپور
نقش کاربری
فاطمه زندی
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.