۴۵۰ بار خوانده شده

قطعه شمارهٔ ۳۳

ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خاکی من عین بقا گردانی

چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست
به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی

همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سر جان‌افشانی

بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب
وصف آن ماه که در حسن ندارد ثانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.