۳۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸

آه که از جور فلک شد به باد
تازه گل خرم باغ جهان

آه که بر خاک هلاک اوفتاد
سرو سهی قامت این بوستان

رفت محمدعلی آن تازه گل
در چمن دهر به باد خزان

حیف از آن گوهر یکتا که کرد
جا به دل خاک ازین خاکدان

حیف از آن کوکب رخشان که ساخت
دور سپهرش ز نظرها نهان

چون به جوانی ز جهان خراب
گشت روان سوی ریاض جنان

هاتف دلخسته که در ماتمش
داشت شب و روز خروش و فغان

گفت به تاریخ که سوی جنان
رفت محمدعلی نوجوان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.