۳۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را
به کام ریخت به ناکام شربت فرقت

هزار حیف ازین مایهٔ عفاف که بود
طراز قامت رعناش کسوت عصمت

دل از متاع جهان کند از آن به آسانی
که داشت دوش و برش زیب و زینت عفت

ازین سرای پرآشوب، جان آگاهش
ملول گشت و روان شد به خلوت جنت

چو سوی بزم جنان شد ز بزم هم‌نفسان
چه باکش از غم دوری و کربت و غربت

غرض چو کرد ازین گلستان پرخس و خار
به سوی گلشن جنت عزیمت و رحلت

رقم زد از پی تاریخ رحلتش هاتف
مکان فاطمه بادا به ساحت جنت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.