۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵

مهر رخسار و مه جبین شده‌ای
آفت دل بلای دین شده‌ای

مهر و مه را شکسته‌ای رونق
غیرت آن و رشک این شده‌ای

پیش ازین دوست بودیم از مهر
دشمن من کنون ز کین شده‌ای

من چنانم که پیش ازین بودم
تو ندانم چرا چنین شده‌ای

ننشستی چرا دمی با من
گرنه با غیر همنشین شده‌ای

دل ز رشکم تپد چو بسمل باز
بهر صیدی که در کمین شده‌ای

غزلی گفته‌ای دگر هاتف
که سزاوار آفرین شده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.