۳۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰

با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند
یاد کن یاد ز ناکامی ناکامی چند

بی تو احوال مرا در دل شب‌ها داند
هر که بی هم چو تویی صبح کند شامی چند

باده با مدعیان می‌کشی و می‌ریزی
خون دل در قدح خون دل آشامی چند

بوسه‌ای چند ز لعل لب تو می‌طلبم
بشنوم تا ز لب لعل تو دشنامی چند

گرچه در بادیهٔ عشق به منزل نرسی
اینقدر بس که در این راه زنی گامی چند

هاتف سوخته کز سوختگان وحشت داشت
مبتلا گشت به هم صحبتی خامی چند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.