۴۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴

چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است

تو کرده‌ای دل من خون و تا ز غصه کنی
دوباره خون به دلم پرسیم دلت چون است

نه زلف و خال و رخ لیلی، آن دگر چیز است
که آفت دل و صبر و قرار مجنون است

ز مور کمترم و می‌کشم به قوت عشق
به دوش باری، کز حد پیل افزون است

ز من بریدی اگر مهر بی‌سبب دانم
که این نه کار تو این کار ، کار گردون است

اگر به قامت موزون کشد دل هاتف
نه جرم او که تقاضای طبع موزون است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.