۴۶۷ بار خوانده شده

بخش ۴۱ - قاعده در بیان اقسام فضیلت

اصول خلق نیک آمد عدالت
پس از وی حکمت وعفت شجاعت

حکیمی راست گفتار است و کردار
کسی کو متصف گردد بدین چار

به حکمت باشدش جان و دل آگه
نه گربز باشد و نه نیز ابله

به عفت شهوت خود کرده مستور
شره همچون خمود از وی شده دور

شجاع و صافی از ذل و تکبر
مبرا ذاتش از جبن و تهور

عدالت چون شعار ذات او شد
ندارد ظلم از آن خلقش نکو شد

همه اخلاق نیکو در میانه است
که از افراط و تفریطش کرانه است

میانه چون صراط مستقیم است
ز هر دو جانبش قعر جحیم است

به باریکی و تیزی موی و شمشیر
نه روی گشتن و بودن بر او دیر

عدالت چون یکی دارد ز اضداد
همی هفت آمد این اضداد ز اعداد

به زیر هر عدد سری نهفت است
از آن درهای دوزخ نیز هفت است

چنان کز ظلم شد دوزخ مهیا
بهشت آمد همیشه عدل را جا

جزای عدل، نور و رحمت آمد
سزای ظلم، لعن و ظلمت آمد

ظهور نیکویی در اعتدال است
عدالت جسم را اقصی کمال است

مرکب چون شود مانند یک چیز
ز اجزا دور گردد فعل و تمییز

بسیط الذات را مانند گردد
میان این و آن پیوند گردد

نه پیوندی که از ترکیب اجزاست
که روح از وصف جسمیت مبراست

چو آب و گل شود یکباره صافی
رسد از حق بدو روح اضافی

چو یابد تسویت اجزای ارکان
در او گیرد فروغ عالم جان

شعاع جان سوی تن وقت تعدیل
چو خورشید و زمین آمد به تمثیل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۰ - تمثیل در بیان ماهیت صورت و معنی
گوهر بعدی:بخش ۴۲ - تمثیل در بیان نکاح معنوی جسم با جان یا صورت با معنی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.