۱۵۸۲ بار خوانده شده

بخش ۸ - تمثیل در بیان ظهور خورشید حقیقت در آیینه کائنات

اگر خواهی که بینی چشمهٔ خور
تو را حاجت فتد با جسم دیگر

چو چشم سر ندارد طاقت تاب
توان خورشید تابان دید در آب

از او چون روشنی کمتر نماید
در ادراک تو حالی می‌فزاید

عدم آیینهٔ هستی است مطلق
کز او پیداست عکس تابش حق

عدم چون گشت هستی را مقابل
در او عکسی شد اندر حال حاصل

شد آن وحدت از این کثرت پدیدار
یکی را چون شمردی گشت بسیار

عدد گرچه یکی دارد بدایت
ولیکن نبودش هرگز نهایت

عدم در ذات خود چون بود صافی
از او با ظاهر آمد گنج مخفی

حدیث «کنت کنزا» را فرو خوان
که تا پیدا ببینی گنج پنهان

عدم آیینه عالم عکس و انسان
چو چشم عکس در وی شخص پنهان

تو چشم عکسی و او نور دیده است
به دیده دیده را هرگز که دیده است

جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزه‌تر نبود بیانی

چو نیکو بنگری در اصل این کار
هم او بیننده هم دیده است و دیدار

حدیث قدسی این معنی بیان کرد
و بی یسمع و بی یبصر عیان کرد

جهان را سر به سر آیینه‌ای دان
به هر یک ذره در صد مهر تابان

اگر یک قطره را دل بر شکافی
برون آید از آن صد بحر صافی

به هر جزوی ز خاک ار بنگری راست
هزاران آدم اندر وی هویداست

به اعضا پشه‌ای همچند فیل است
در اسما قطره‌ای مانند نیل است

درون حبه‌ای صد خرمن آمد
جهانی در دل یک ارزن آمد

به پر پشه‌ای در جای جانی
درون نقطهٔ چشم آسمانی

بدان خردی که آمد حبهٔ دل
خداوند دو عالم راست منزل

در او در جمع گشته هر دو عالم
گهی ابلیس گردد گاه آدم

ببین عالم همه در هم سرشته
ملک در دیو و دیو اندر فرشته

همه با هم به هم چون دانه و بر
ز کافر مؤمن و مؤمن ز کافر

به هم جمع آمده در نقطهٔ حال
همه دور زمان روز و مه و سال

ازل عین ابد افتاد با هم
نزول عیسی و ایجاد آدم

ز هر یک نقطه زین دور مسلسل
هزاران شکل می‌گردد مشکل

ز هر یک نقطه دوری گشته دایر
هم او مرکز هم او در دور سایر

اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه عالم سراپای

همه سرگشته و یک جزو از ایشان
برون ننهاده پای از حد امکان

تعین هر یکی را کرده محبوس
به جزویت ز کلی گشته مایوس

تو گویی دائما در سیر و حبسند
که پیوسته میان خلع و لبسند

همه در جنبش و دائم در آرام
نه آغاز یکی پییدا نه انجام

همه از ذات خود پیوسته آگاه
وز آنجا راه برده تا به درگاه

به زیر پردهٔ هر ذره پنهان
جمال جانفزای روی جانان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷ - جواب
گوهر بعدی:بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۰/۴/۱۰ ۲۳:۴۵

می بده جام تهیست باده پرستم بخدا
دل من جام می و چشم خمارست بخدا
گر بیفتد نظر ساقی به این چشم ولب وباده من
پر کند جام دل از می به طرب شکر کنم من بخدا

ناشناس
۱۳۹۹/۸/۱۷ ۱۹:۴۸

سلام خوبه که به جز گنجور هم سایت دیگه ای برای شعر و ... هست .
راستی اگه تونستید صحیفه سجادیه رو هم حتما اضافه کنید . میتونید فارغ از شعر متن های قدیمی دیگه رو هم قرار بدید ( چه ادبی چه حکمت و عرفان و ... ) البته شاید گذاشتید و من ندیدم یا ...
در کل موفق باشید

گوهرین: با سلام و احترام. با تشکر از پیشنهاد و حسن توجه شما، صحیفه سجادیه با ترجمه استاد حسین انصاریان به بخش گوهرهای آسمانی اضافه شد.