۵۰۴ بار خوانده شده

بخش ۵ - تمثیل در بیان سر پنهانی حق در عین پیدایی

اگر خورشید بر یک حال بودی
شعاع او به یک منوال بودی

ندانستی کسی کین پرتو اوست
نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست

جهان جمله فروغ نور حق دان
حق اندر وی ز پیدایی است پنهان

چو نور حق ندارد نقل و تحویل
نیاید اندر او تغییر و تبدیل

تو پنداری جهان خود هست قائم
به ذات خویشتن پیوسته دائم

کسی کو عقل دوراندیش دارد
بسی سرگشتگی در پیش دارد

ز دوراندیشی عقل فضولی
یکی شد فلسفی دیگر حلولی

خرد را نیست تاب نور آن روی
برو از بهر او چشم دگر جوی

دو چشم فلسفی چون بود احول
ز وحدت دیدن حق شد معطل

ز نابینایی آمد راه تشبیه
ز یک چشمی است ادراکات تنزیه

تناسخ زان سبب کفر است و باطل
که آن از تنگ چشمی گشت حاصل

چو اکمه بی‌نصیب از هر کمال است
کسی کو را طریق اعتزال است

رمد دارد دو چشم اهل ظاهر
که از ظاهر نبیند جز مظاهر

کلامی کو ندارد ذوق توحید
به تاریکی در است از غیم تقلید

در او هرچ آن بگفتند از کم و بیش
نشانی داده‌اند از دیدهٔ خویش

منزه ذاتش از چند و چه و چون
«تعالی شانه عما یقولون»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴ - جواب
گوهر بعدی:بخش ۶ - سال در موضوع فکرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.