۳۶۷ بار خوانده شده
مکن منع تماشایی ز دیدن
که این گل کم نمیگردد به چیدن
چو ابروی بتان محراب خود کن
کمانی را که نتوانی کشیدن
مرا از خرمن افلاک، چون چشم
پر کاهی است حاصل از پریدن
نگردد قطع راه عشق، بیشوق
به پای خفته نتوان ره بریدن
به از جوش سخای چشمه سارست
جواب تلخ از دریا شنیدن
مزن زنهار لاف حق شناسی
چو نتوانی به کنه خود رسیدن
پس از چندین کشاکش، دام خود را
تهی میباید از دریا کشیدن
کم از کشور گشایی نیست صائب
گریبانی به دست خود دریدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که این گل کم نمیگردد به چیدن
چو ابروی بتان محراب خود کن
کمانی را که نتوانی کشیدن
مرا از خرمن افلاک، چون چشم
پر کاهی است حاصل از پریدن
نگردد قطع راه عشق، بیشوق
به پای خفته نتوان ره بریدن
به از جوش سخای چشمه سارست
جواب تلخ از دریا شنیدن
مزن زنهار لاف حق شناسی
چو نتوانی به کنه خود رسیدن
پس از چندین کشاکش، دام خود را
تهی میباید از دریا کشیدن
کم از کشور گشایی نیست صائب
گریبانی به دست خود دریدن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.