۷۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۳

سیراب در محیط شدم ز آبروی خویش
در پای خم ز دست ندادم سبوی خویش

در حفظ آبرو ز گهر باش سخت‌تر
کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش

خاک مراد خلق شود آستانه‌اش
هر کس که بگذرد ز سر آرزوی خویش

از نوبهار عمر وفایی نیافتم
چون گل مگر گلاب کنم رنگ و بوی خویش

از مهلت زمانهٔ دون در کشاکشم
ترسم مرا سپهر برآرد به خوی خویش

صائب نشان به عالم خویشم نمی‌دهند
چندان که می‌کنم ز کسان جستجوی خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.