۴۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱

نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند
دویدنی به نسیم بهار می‌ماند

مل خنده بود گریهٔ پشیمانی
گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند

مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟
که لاله‌اش به چراغ مزار می‌ماند

مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر
به یک قرار که در روزگار می‌ماند؟

چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا
چه آب در گهر شاهوار می‌ماند؟

ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب
به باغبان جگر داغدار می‌ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.