۴۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴

هوا چکیدهٔ نورست در شب مهتاب
ستاره خندهٔ حورست در شب مهتاب

سپهر جام بلوری است پر می روشن
زمین قلمرو نورست در شب مهتاب

زمین زخندهٔ لبریز مه نمکدانی است
زمانه بر سر شورست در شب مهتاب

رسان به دامن صحرای بیخودی خود را
که خانه دیدهٔ مورست در شب مهتاب

بغیر بادهٔ روشن، نظر به هر چه کنی
غبار چشم شعورست در شب مهتاب

براق راهروان است روشنایی راه
سفر ز خویش ضرورست در شب مهتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.