۶۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱

یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا

تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

خانه‌آرایی نمی‌آید ز من همچون حباب
موج بی‌پروای دریای حقیقت کن مرا

استخوانم سرمه شد از کوچه گردی های حرص
خانه دار گوشه ی چشم قناعت کن مرا

چند باشد شمع من بازیچه ی دست فنا؟
زنده ی جاوید از دست حمایت کن مرا

خشک بر جا مانده‌ام چون گوهر از افسردگی
آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا

گرچه در صحبت همان در گوشه ی تنهاییم
از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا

از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا

در خرابی هاست، چون چشم بتان، تعمیر من
مرحمت فرما، ز ویرانی عمارت کن مرا

از فضولی های خود صائب خجالت می‌کشم
من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.